می‌نویسم،‌پس هستم.



 

زیبایی های نوروز برایم خلاصه میشود در لحظه‌ی تحویل سال.لحظه‌ای غرق در هیجان،زمزمه و شور و حال! انگار تمام جنونِ تقویم برای تغییر می‌ریزد در یک دَم.انگار تمام آن رفتن‌ و آمدن‌ها نجوایی آرام بودند؛اما با قدم گذاشتن یک لحظه به زندگی،‌بهار ریشه اش را در عمقِ دقایق پیش رو محکم می‌کند.قبل از آمدنش همه چیز سکوت است،اصلا زمستان است؛اما بعدش همه چیز حال است و شور.رنگ است و نگار!

روزها گاهی از ریتمشان خارج می‌شوند.از احساسات، عریان و بی‌حال می‌شوند.در این روزها با خود می‌گویم کاش شیشه ای داشتم و تمام لحظه ی تحویل سال را به یادگار در آن نگه می‌داشتم که اگر لحظه ها رمق را از یاد بردند،آن شیشه را بیرون می آوردم و همه چیز را دگرگون می‌کردم‌.همه چیز می‌شد شیرینیِ عید.آغوشِ شاد و بوسه‌های گرمِ خانواده.

*عنوان سطری است از شعر "اکنون هبوط رنگ"سهراب جان.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها